طبیعی است که هر شاعر و هنرمندی، هنر خود را با استفاده از اجزا و مواد فرهنگ و ملیت خود عرضه میکند. اسطورهها بخشی از ملیت، تمدن و فرهنگ هر ملتی را تشکیل میدهند و به مرور زمان، به نمادهای ملی تبدیل می شوند، به این سبب ابزاری کارآمد برای برخی از کاربردهای هنری محسوب میشوند. شالودۀ ادبیّات هر ملت، اساطیری است که بسیاری از آنها از گزند فراموشی رهایییافته است. در ملل گوناگون، اساطیری وجود دارد که در اساس با هم مشترکند. در طول تاریخ، ملتها قهرمان خواسته اند و با این قهرمان اسطورهسازی کرده اند، ولی معلوم نیست این قهرمانیها طبق میل تودۀ مردم انجام گرفته باشد.مردم اسطوره ای رامی پذیرند که فرضیه اش را هم پذیرفته باشند. اسطورهسازی زمان و شرایط خاص خود را می طلبد تا باعث رشد تمدن و فرهنگ ملی شود، نه موجب رکود و شکست آن. فردوسی از رستم قهرمانی میسازد که در سال های بعد به اسطوره تبدیل می شود. اسطورههایی که رنگ سیاسی و زندگی روز سیاسی را می نمایانند، مانع انحلال فرهنگ و هویت ملی می شوند.